http://www.omidvaran.org/wp-content/uploads/2012/11/20111204142307640_01-660x330.jpg#
  یکی از شامیان حاضر در آن جمع گفت: « ای هشام، او کیست؟ » هشام پاسخ داد: « او را نمی شناسم. » چرا که هشام نمی خواست اهل شام او را نشناسند.

فرزدق که در آن جمع حاضر بود بانگ برآورد که: « من او را می شناسم. » فرزدق در آن جمع و در حضور هشام شروع به سرودن قصیده غراء خود کرد

قابل توجه است که این شاعر شجاع این قصیده را در جائی مخفی و یا در کتاب خود بیان نکرد، بلکه در حضور یکی از ارکان حکومت مقتدر مروانی و در حضور صدها نفر که از همه جای دنیای اسلام برای حج آمده بودند و هر نوع تمجیدی از اهل بیت به ویژه بیان فضائل بی نظیر بارزترین فرد دودمان پیامبر یعنی حضرت زین العابدین، به معنای نفی صریح و طرد غاصبان خلافت بود، این قصیده حماسی را سرود. و پر واضح است چه پیامدهای ناگواری برای شخص او داشت ولی او با این کار اسم خود را برای همیشه در طومار مدیحه سرایان شجاع دودمان عصمت و طهارت (علیهم السلام) ثبت کرد. قصیده فرزدق چنین است :

 1 - هذا الذی تعرف البطحاءُ و طأتُه  ***   و البیت یوفه و الحّل و الحرم

2 - هذا ابن خیر عبادالله کلّهم   ***    هذا التقی النقّی الطاهر العلم
3 - هذا ابن فاطمه اِن کنت جاهله   ***   بجدَه انبیا الله قد خُتموا
4 - و لیس قو لک من هذا بضائره   ***   العرب تعرف من انکرت والعجم
5 - کلتایدیه غیاث عمّ نَفعهما      ***   تُستَوکفان ولا یعروهما عدم
6 - سهل الخلیفه لا تخشی بوادِره   ***   یزینه اثنان حسن الخلق والیشم
7 - حمّال انفال اقوام اذا افتُرحوا   ***   حلو الشمائل تحلو عنده نَعم
8 - ما قال قسطّ الا فی تَشَهّده   ***   لولا التشهد کانت لاءُ ه نعم