چرا امام سجاد(ع) آشكارا از قیام مختار حمایت نكرد؟
چرا امام سجاد(ع) آشكارا از قیام مختار حمایت نكرد؟
1
. بیان و نگارش سیره امام سجاد علیه السلام بسى دشوار است زیرا برخى از
نویسندگان و مورخان، ذهن مردم را آشفته كرده و چنین القاء كردهاند كه آن
امام بزرگوار علیه السلام در گوشهاى نشست و به عبادت پرداخت و كارى به
سیاست نداشت!
این مطلب از القاب و تعبیراتى كه درباره آن بزرگ مرد الهى به كار مىبرند،
پیداست مثلا مىگویند «امام زینالعابدین بیمار» در حالى كه ایشان هم - مثل
هر انسان دیگرى - چند روزى در مدت عمرش مریض شد و این بیمارى در محرم سال
61 هجرى واقع شد تا آن جناب در واقعه عاشورا وظیفه دفاع و جهاد نداشته باشد
. با این تدبیر الهى، 34 یا 35 سال پس از شهادت امام حسین علیه السلام
زنده ماند و سالم و پرنشاط مسئولیت امامت امت را برعهده گرفت و شیعه را در
دشوارترین دوران هدایت كرد .
2 . سیره امام زینالعابدین علیه السلام چیست؟ اگر حوادث جزئى زندگى ایشان
را گردآورى كنیم آیا مىتوانیم به سیره آن حضرت دستیابیم؟ نه! هرگز! سیره
هركسى به معناى واقعى كلمه آنگاه روشن مىشود كه جهتگیرى كلى (استراتژى)
او معلوم گردد . آن وقایع جزئى (تاكتیكها) در پرتو جهتگیرى كلى
(استراتژى) معنا پیدا مىكند و تحلیل مىشود . بدون شناخت آن جهتگیرى كلى،
نه تنها سیره امام علیه السلام روشن نمىگردد بلكه حوادث جزئى نیز بىمعنا
یا داراى معناى نادرست مىشود .
3 . پس از صلح امام حسن مجتبى علیه السلام - كه در سال چهلم هجرى اتفاق
افتاد - برنامه همه امامان علیهم السلام فقط این نبود كه احكام الهى را
بیان كنند بلكه همگى در صدد بودند كه مقدمات تشكیل حكومت اسلامى به شیوه
تشیع علوى را فراهم كنند . این مطلب به روشنى در زندگى و سخنان امام مجتبى
علیه السلام دیده مىشود . امام حسن علیه السلام پس از صلح با معاویه در
پاسخ به معترضان مىفرمود: «و ان ادرى لعله فتنة لكم و متاع الى حین»
(انبیاء/111) این به روشنى مىرساند كه حضرت در انتظار آیندهاى است و آن
آینده، براندازى حكومت غیر اسلامى و ظالمانه و تاسیس حكومت اسلامى و
عادلانه است; به این جهتبه این افراد معترض مىفرماید: شما از فلسفه صلح
خبر ندارید . چه مىدانید شاید مصلحتى در كار باشد . در آغاز صلح، دو نفر
از سران شیعه (سلیمان بن صرد و مسیب بن نجیه) به همراه عدهاى از مسلمین به
حضور امام مجتبى علیه السلام رفتند و گفتند: ما نیروى زیادى از خراسان و
عراق و ... داریم و حاضریم معاویه را تا شام تعقیب كنیم . حضرت آنان را در
خلوت به حضور پذیرفت و با آنها گفتگو كرد . پس از آنكه بیرون آمدند، آرام
شده بودند و نیروهایشان را رهاكردند و پاسخ روشنى نیز به همراهانشان ندادند
. بنابر تحلیل دكتر طه حسین، در این دیدار; زیربناى تشكیلات عظیم شیعى به
وجود آمد . هرچند زمینه مساعد نبود و مردم رشد چندانى نداشتند و تبلیغات
دشمن بسیار بود اما امام مجتبى علیه السلام با تمام این اوصاف، در مدت ده
سال به تعلیم و تربیت و پرورش نیروهاى انسانى همت گمارد و آن شیعیان با
شهادت خود و با سخنان مخالفتآمیز خود، دستگاه معاویه را تضعیف كردند .
4 . پس از آن، نوبتبه امام حسین علیه السلام رسید . آن بزرگوار هم روش
امام مجتبى علیه السلام را تا ده سال ادامه داد تا آنكه معاویه مرد و شرایط
تغییر كرد و واقعه عاشورا روى داد . نهضتحسینى علیه السلام قیامى بسیار
مفید و سازنده آینده اسلام بود و هیچ راه درستى بجز آنكه امام حسین علیه
السلام در آن اوضاع انجام داد، وجود نداشت . اما اگر آن شرایط پیش نیامده
بود و امام حسین علیه السلام در آن واقعه شهید نمىشد، احتمال زیادى وجود
داشت كه حكومت اسلامى - شیعى تشكیل شود . به این معنى در روایتى اشاره شده
است: ابوحمزه ثمالى - بنابر نقل كلینى در اصول كافى - مىگوید:
«سمعت اباجعفر علیه السلام یقول: یا ثابت انالله تبارك و تعالى قد كان وقت
هذا الامر فى السبعین فلما ان قتل الحسین صلوات الله علیه اشتد غضب الله
تعالى على اهل الارض فاخره الى اربعین و مائة فحدثناكم فاضعتم الحدیث و
كشفتم حجاب السر (قناع السر) و لم یجعل الله له به بعد ذلك وقتا عندنا «و
یمحوالله مایشاء و یثبت و عنده ام الكتاب .» بعد ابوحمزه ثمالى مىگوید:
حدثتبذلك اباعبدالله علیه السلام فقال: كان كذلك .
در اغلب روایاتى كه تعبیر «هذا الامر» آمده، مقصود حكومت و ولایت اهلبیت
علیهم السلام است و در برخى موارد به معنى قیام است نه حكومت . در این
روایت، منظور از «هذا الامر» ، تشكیل حكومت اسلامى امامان اطهار علیهم
السلام است . خداى متعال براى حكومت اهل بیت علیهم السلام سال هفتاد هجرى
را معین كرده بود اما وقتى امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خشم خدا
بر اهل زمین شدید شد و آن تاریخ تا سال صد و چهل (هشتسال قبل از شهادت
امام صادق علیه السلام) به تاخیر افتاد، و چون بنى عباس به خاطر دنیا و
هواى نفس از هر شیوهاى بهره گرفته و زمینه لازم را از بین بردند، آن وقت
موعود به تاخیر افتاد و دیگر وقتى تعیین نشد . این روایت را ابوحمزه ثمالى
از امام باقر علیه السلام نقل كرده و امام صادق علیه السلام نیز آن را
تایید كرده است .
5 . بنابر آنچه گذشت، هدف كلى و استراتژى امامان معصوم علیهم السلام تشكیل
حكومت اسلامى به شیوه خاص اهلبیت علیهم السلام بود . بعد از شهادت
سیدالشهداء علیه السلام امام زینالعابدین علیه السلام نیز همین هدف و خط
مشى كلى را ادامه دادند . تمام عملكرد امام سجاد در دوره امامتش (از
عاشوراى سال 61 هجرى تا شهادت در سال 94 هجرى) باید بر اساس این خط كلى و
اساسى تبیین و تحلیل و تفسیر شود . امام سجاد علیه السلام براى این هدف
مقدس، یعنى تشكیل حكومتخدا بر روى زمین و عینیتبخشیدن به اسلام، بیش از
سى سال، انواع تاكتیكها و موضعگیریهاى گوناگون را به كار برد و با سیاست و
درایت و شجاعت و دقت و لطافت، آگاهانه براى تامین آن هدف كلى كوشید .
6 . زندگى امام سجاد علیه السلام بعد از عاشورا را مىتوان به دو بخش تقسیم
كرد: اول) دوره حماسه ساز اسارت; دوم) دوره بعد از اسارت .
امام زینالعابدین علیه السلام در دوره اول كه دورهاى پرهیجان و
عبرتانگیز بود، همانند قهرمانى بزرگ با گفتار و رفتارش حماسه آفرید و
همچون یك انقلابى پرخروش، به دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخهاى
دندان شكن و پرخاشگرانه داد . در كوفه در مقابل عبیدالله بن زیاد - آن وحشى
خونخوارى كه از شمشیرش خون مىریخت و سرمستباده غرور بود - آنچنان سخن
گفت كه ابن زیاد دستور داد: او را بكشید! و اگر دفاع جانانه حضرت زینب
علیها السلام نبود و اینكه باید اینها را به عنوان اسیر به شام مىبردند،
به احتمال زیاد مرتكب قتل امام سجاد علیه السلام نیز مىشدند .
در بازار كوفه، همصدا و همزمان با عمهاش زینب و با خواهرش سكینه سخنرانى
كرد و مردم را به هیجان آورد و حقایق را آشكار ساخت . در شام، چه در مجلس
یزید و چه در مسجد، در برابر انبوه جمعیت جنایتهاى دستگاه حاكم و حقانیت
اهل بیت علیهم السلام براى امامت و خلافت را روشن كرد و به مردم هشدار داد .
دوره دوم (دوره بعد از اسارت) كه بسیار طولانى (بیش از سى سال) است، بناى
امام سجاد علیه السلام بر تلاشهاى زیربنایى و ملایم و حساب شده و آرام بود
. این پرسیدنى است كه: چرا امام سجاد علیه السلام در دوره اول، آنقدر
انقلابى و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملایم و با
تقیه؟
پاسخ آن است كه: دوره بسیار كوتاه و سرنوشتساز اول، فصلى استثنایى است كه
باید زمینه تلاشهاى آینده را براى حكومت الهى و اسلامى فراهم كند . در
كوفه و شام امام سجاد علیه السلام باید آنچنان تند و برنده و تیز و صریح،
مسائل را بیان كند كه پیام اصلى «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند
كه چرا امام حسین علیه السلام به شهادت رسید . نقش امام سجاد علیه السلام
در این سفرها، نقش حضرت زینب علیها السلام بود; یعنى پیام رسانى انقلاب
حسینى علیه السلام .
حضرت زینب علیها السلام، فاطمه صغرى علیها السلام، سكینه علیها السلام، و
تك تك اسیران - هركس به قدر توان خویش - پیام آور حماسه حسینى علیه
السلامبودند .
دوره بلند و سرنوشتساز دوم، هنگامى آغاز شد كه امام سجاد علیه السلام در
مدینه به عنوان شهروندى محترم مشغول زندگى شد و كارش را از خانه پیامبر صلى
الله علیه و آله وسلم و حرم او آغاز كرد .
7 . بعد از عاشورا، در سراسر جهان اسلام به خصوص در حجاز و عراق، حالت رعب و
وحشتى میان شیعیان به وجود آمد زیرا احساس شد كه حكومتیزید آماده
استبراى تحكیم حكومتخودش، حتى فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم را
نیز بكشد . این رعب و هراس با وقوع چند حادثه دیگر از جمله واقعه حره كامل
شد و اختناق شدیدى به وجود آمد . امام صادق علیه السلام فرمود: «ارتد الناس
بعد الحسین علیه السلام الا ثلاث ثم ان الناس لحقوا و كثروا» ; مردم پس از
امام حسین علیه السلام مرتد شدند مگر سه نفر، و در روایتى پنج نفر و در
روایتى دیگر هفت نفر ذكر شده است . و سپس بعد از مدتى مردم به تدریج ملحق و
زیاد شدند . ابو عمر مهدى از امام سجاد علیه السلام نقل مىكند كه او
فرمود: «ما بمكة والمدینة عشرون رجلا یحبنا; (1) در سراسر مكه و مدینه حتى
بیست نفر نیست كه دوستدار ما اهل بیت علیهم السلام باشد .» در این اوضاع،
طرفداران ائمه اطهار علیهم السلام، پراكنده، مایوس و مرعوب بودند و امكان
حركت جمعى از دست رفته بود .
8 . تشكیلات پنهانى شیعه: بعد از شهادت امام حسین علیه السلام تا قبل از
واقعه حره، هرچند مردم مرعوب شدند اما چنان نبود كه به كلى نظام تشكیلات
پیروان اهل بیت علیهم السلام به هم بریزد زیرا در تاریخ بعد از عاشورا،
حركاتى ثبتشده است كه حاكى از وجود تشكیلات شیعه است . البته منظور از
تشكیلات پنهانى شیعه، تشكیلات منسجم امروزى نیستبلكه مقصود پیوندهاى عمیق
اعتقادى است كه مردم را به یكدیگر مرتبط مىكرد و وادار به فداكارى مىنمود
و به كارهاى پنهانى و زیرزمینى برمىانگیخت . بنابر نقل ابن اثیر در كتاب
«الكامل فى التاریخ» در همان روزهایى كه خاندان پیامبر صلى الله علیه و
آله وسلم در كوفه بودند، در یكى از شبها در محلى كه آنها زندانى بودند،
سنگى فرود آمد كه نوشتهاى به آن بسته بودند به این مضمون:
«حاكم كوفه شخصى را پیش یزید (در شام) فرستاده كه درباره وضعیت و
سرنوشتشما از او كسب تكلیف كند . اگر تا فردا شب (مثلا) صداى تكبیر
شنیدید، بدانید كه شما در همین جا كشته خواهید شد و اگر نشنیدید، بدانید كه
وضع بهتر خواهد شد .»
از این حكایت روشن مىشود كه كسى از شیعه و دوستان اهل بیت علیهم السلام در
دستگاه ابن زیاد حضور و نفوذ داشته و مىتوانسته اطلاعاتى از زندان و
سرنوشت زندانیان به دست آورد و اخبار را با صداى تكبیر به اهلبیت علیهم
السلام برساند .
نمونه دیگر عبدالله بن عفیف ازدى است كه نابینا بود و در همان مراحل اولیه
ورود اسرا به كوفه، از خود عكس العمل نشان داد و به شهادت رسید . (2)
بنابر آنچه گذشت، مىتوان نتیجهگیرى كرد كه حدیث «ارتد الناس بعد الحسین
علیه السلام الا ثلاث» مربوط به حوادثى است كه بعد از شهادت امام حسین
علیه السلام واقع شد و به كلى تشكیلات شیعه را ازهم پاشید و رعب و ترس را
حاكم گرداند و منظور آن نیست كه بلافاصله بعد از شهادت امام حسین علیه
السلام ارتداد حاصل شد بلكه مربوط به حوادثى مثل حادثه عظیم و سهمگین
«حره» است . زیرا شیعه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به كلى مرعوب و
نا امید نشده بودند و در صدد برگرداندن انسجام قبلى خودشان بودند و به
تعبیر طبرى «فلم یزل القوم فى جمع آلة الحرب و الاستعداد للقتال ...» و
مؤلف كتاب «جهاد الشیعه» با آنكه شیعى نیست و درباره امام سجاد علیه
السلام نظرات واقع بینانهاى ندارد اما این حقیقت را درك كرده و نوشته است:
«گروه شیعیان پس از شهادت حسین علیه السلام مانند یك تشكیلات منظمى
درآمدند كه اعتقادات و روابط سیاسى، آنان را به یكدیگر پیوند مىداد و
داراى اجتماعات و رهبرانى بودند و همچنین داراى نیروهاى نظامى بودند كه
جماعت توابین نخستین مظهر این تشكیلات هستند .»
9 . واقعه حره در سال 63 هجرى اتفاق افتاد . جریان به طور خلاصه این بود كه
در سال 62 هجرى جوان كم تجربهاى از بنىامیه، والى مدینه شد . او براى
آنكه مردم انس و الفتى با یزید پیدا كنند و اختلافات كم شود، عدهاى از اهل
مدینه را، كه غالبا از اراتمندان امام سجاد علیه السلام بودند، به شام
فرستاد . آنان رفتند و چند روزى در آنجا مهمان شدند و برگشتند . وقتى به
مدینه بازگشتند، به مردم گفتند: یزید چگونه مىتواند خلیفه باشد در حالى كه
اهل شرب خمر، بازى با سگها و انواع فسق و فجور است! بنابراین ما یزید را
از خلافتخلع كردیم .
نتیجه، دقیقا برعكس نظر والى مدینه شد . و مردم مدینه بر علیه یزید قیام
كردند . «عبدالله بن حنظله غسیل الملائكه» یكى از شخصیتهاى موجه مدینه
بود كه در راس قیام برضد یزید قرار داشت .
یزید یكى از سرداران خونخوار بنىامیه به نام مسلم بن عقبه را براى سركوبى
قیام به مدینه فرستاد . به دستور این فرمانده جنایتكار، چند روز شهر مدینه
در محاصره قرار گرفت و بعد لشكریان وارد شهر شدند و مردم را قتل عام كرده و
از هیچ جنایتى خوددارى نكردند . آنقدر مسلم بن عقبه جنایت كرد كه پس از
آن، مسرف بن عقبه نامیده شد . این واقعه، آنقدر تلخ و فجیع بود كه
بزرگترین وسیله براى ارعاب دوستان و پیروان اهل بیت علیهم السلام گردید به
خصوص از آن جهت كه عدهاى كشته و زخمى و عدهاى گریخته و آواره شدند و
جمعى از یاران خوب اهل بیت علیهم السلام مثل عبدالله بن حنظله غسیل
الملائكه به شهادت رسیدند .
حادثه دیگر كه موجب شكست و تضعیف شدید شیعیان گردید، واقعه شهادت مختار در
كوفه و تسلط عبدالملك بن مروان بود . عبدالملك بن مروان كه یكى از مدبرترین
خلفاى بنىامیه بود، همه جهان اسلام را با ارعاب و اختناق شدید تحتسلطه
خود درآورد .
بعد از واقعه حره و شكستحركت توابین در عراق و شهادت مختار و شهادت
ابراهیمبن مالك اشتر نخعى و دیگر بزرگان شیعه، مدینه و كوفه - دو مركز
اصلى تشیع - خاموش شد و پیروان اهل بیت علیهم السلام در نهایت غربت و
تنهایى باقى ماندند .
10 . اگر امام سجاد علیه السلام در آن شرایط قیام مسلحانه مىكرد و آشكارا
با بنىامیه به مبارزه مىپرداخت، یقینا ریشه شیعه كنده مىشد و هیچ
زمینهاى براى رشد مكتب اهل بیت علیهم السلام و دستگاه امامت و ولایت در
دوران بعد باقى نمىماند . به همین دلیل، امام سجاد علنا قیام مختار را
تایید نكرد بلكه در بعضى روایات آمده كه آن بزرگوار، نسبتبه مختار بدگویى
كرد تا رابطهاى بین آنها احساس نشود . البته اگر مختار پیروز مىشد، حكومت
را به دست اهل بیت علیهم السلام مىداد، اما در صورت شكست، اگر بین امام
سجاد علیه السلام و او رابطه واضحى وجود مىداشت، یقینا پیامد آن، امام
سجاد علیه السلام و شیعیان مدینه را مىگرفت و ریشه تشیع قطع مىشد .
در واقعه حره نیز، روش حكیمانه امام سجاد علیه السلام باعثشد كه بلا از سر
ایشان دفع شود و محور اصلى شیعه باقى بماند . البته روایاتى كه در برخى از
كتب - از جمله بحارالانوار - هست و حاكى از اظهار تذلل حضرت سجاد علیه
السلام در نزد مسلم بن عقبه است، قطعا كذب است زیرا اولا این روایات به هیچ
سند صحیحى متكى نیست ثانیا روایات دیگرى وجود دارد كه آنها را از جهت
مضمون تكذیب مىكند . در هرحال شكى نیست كه امام سجاد علیه السلام برخورد
خصمانهاى با مسرف بن عقبه نكردند و گرنه حضرت به قتل مىرسید و خسارت،
جبرانناپذیر بود .
11 . امام سجاد علیه السلام كنیزى داشت كه او را آزاد كرد و بعد با او
ازدواج نمود . عبدالملك بن مروان نامهاى به امام علیه السلام نوشت و حضرت
را شماتت كرد . با این نامه مىخواستبفهماند كه حتى از داخلىترین كارهاى
امام علیه السلام باخبر است و او را تحت كنترل دارد . امام سجاد علیه
السلام در پاسخ نامه نوشتند كه این كار هیچ اشكالى ندارد و رسولالله صلى
الله علیه و آله وسلم نیز چنین عملى انجام دادهاند و «فلا لؤم على امرىء
مسلم انما اللؤم لؤم الجاهلیة» یعنى هیچ پستى و خوارى براى مردم مسلمان
نیست و پستى، همان خوارى و ذلت جاهلیت است . اشاره امام علیه السلام به
جاهلیت و شرك پدران عبدالملك بود و اینكه رویه جاهلى در خود او وجود دارد .
وقتى نامه امام علیه السلام خوانده شد، پسر عبدالملك رو به پدرش كرد و گفت:
اى امیرالمؤمنین! ببین علىبن الحسین [(ع)] چه تفاخرى بر تو كرده است .
یعنى در این نامه فهمانده كه پدران من همه مؤمن، و پدران تو همه كافر و
مشرك بودند . عبدالملك پاسخ داد: چیزى نگو! این زبان بنىهاشم است كه
صخرهها را مىشكافد .
12 . بدون شك، هدف نهایى امام سجاد علیه السلام ایجاد حكومت اسلامى بود . براى ایجاد حكومت اسلامى چند امر باید تامین مىشد:
1 . باید اندیشه درست اسلامى كه امامان اطهار علیهم السلام حاملان واقعى آن
هستند و مبنا و زیربناى حكومت اسلامى است، تدوین، تدریس و منتشر شود .
2 . آشناكردن مردم نسبتبه حقانیت اهل بیت علیهم السلام و مصادیق راستین
اولى الامر و خلفاءالله كه حكومت اسلامى باید به وسیله آنان اقامه شود .
3 . باید تشكیلات منسجم و شایستهاى از شیعیان تشكیل شود تا زمینه تشكیل حكومت اسلامى فراهم شود .
همه موضع گیریها، روایات، موعظهها، نامهها و خلاصه تمامى عملكرد امام
سجاد علیه السلام در طول زندگى براى تحقق این سه امر بود و این سه، براى آن
بود كه «حكومت اسلامى» ایجاد شود . البته امام سجاد علیه السلام در فكر
آن نبودند كه در زمان خودشان حكومت اسلامى ایجاد كنند زیرا امكان
نداشتبلكه براى آینده تلاش مىكرد .
براى هركدام از این سه امر، مشكلات فراوانى وجود داشت:
1 . اندیشه اصیل اسلامى تحریف شده و اندیشه جاهلى حاكم و غالب شده بود . 2 .
تبلیغات اموى بر ضد اهل بیت علیهم السلام چنان گسترش یافته بود كه مردم
حتى در نمازها، به سب و لعن اهل بیت علیهم السلام مىپرداختند! 3 . تشكیلات
شیعه بر اثر اختناق و ارعاب و فقر و فشار اقتصادى و فرهنگى و سیاسى،
متلاشى شده، نیروهاى كادر شیعه به شهادت رسیده بودند .
13 . اظهارات و روایات صادر از ائمه علیهم السلام بهترین منبع و مدرك براى
شناخت زندگى آنها استبه شرط آنكه هدف و مقصد كلى و خط مشى اصلى آنها را
بشناسیم . امام سجاد علیه السلام چون در دوران اختناق زندگى مىكردند و
نمىتوانستند مفاهیم مورد نظرشان را آشكار و صریح بیان كنند، از دو روش
استفاده مىكردند:
1 . روش دعا كه در صحیفه سجادیه متجلى است . 2 . روش موعظه كه در غالب
بیانات و روایات امام سجاد علیه السلام متبلور است . با این دو روش
حكیمانه، ایدئولوژى و اندیشههاى درست را به بهترین شكل منتقل مىكردند .
14 . صحیفه سجادیه مجموعهاى از ادعیه است درباره همه موضوعاتى كه انسان در
یك زندگى بیدار و هوشمندانه باید به آن توجه كند . امام علیه السلام به
زبان «دعا» ، انگیزههاى یك زندگى اسلامى را در ذهن مردم بیدار و زنده
مىكند تا «اصلاح جامعه» آغاز گردد .
* بعد سیاسى زندگى امام سجاد علیه السلام
برخى از مطالب امام سجاد علیه السلام در روش موعظه، خطاب به عموم
مردم است و برخى دیگر خطاب به شیعه . در آنجا كه مخاطب همه مردم هستند اولا
غالبا به آیات قرآن استناد مىشود و ثانیا صریحا دستگاه حكومتى مورد عتاب و
انتقاد قرار نمىگیرد و صرفا بیان اندیشه و ایدئولوژى اسلامى به صورت پند و
نصیحت است . استناد به قرآن كریم از آن نظر ضرورى بود كه عموم مردم، معرفت
كافى نسبتبه امام سجاد علیه السلام نداشتند و استدلال مىطلبیدند . پرهیز
از انتقاد صریح نیز براى رعایت تقیه بود .
حضرت زینالعابدین علیه السلام سخن را با لحن موعظه به این صورت آغاز
مىكند كه «ایها الناس اتقوا الله واعلموا انكم الیه راجعون; ... تقواى خدا
را پیشه كنید و بدانید كه به سوى خدا برمىگردید . الا و ان اول ما
یسالانك عن ربك الذى كنت تعبده; بدان كه وقتى نكیر و منكر به سراغ تو
مىآیند اولین چیزى كه آن دو مىپرسند، از خداى توست كه او را عبادت
مىكردى و عن نبیك الذى ارسل الیك; از پیامبرى كه به سوى تو فرستاده شده،
مىپرسند و عن دینك الذى كنت تدین به; و از دینت مىپرسند كه به آن معتقد
بودى و عن كتابك الذى كنت تتلوه; و از كتابت كه آن را تلاوت مىكردى،
مىپرسند .» و آنگاه امام سجاد علیه السلام مىرسد به نكته اصلى و محورى:
«و عن امامك الذى كنت تتولا; (3) و از امامى كه تو ولایت آن را دارى،
مىپرسند .»
در زبان و بیان ائمه علیهم السلام مساله امامتیعنى مساله حكومت و فرقى بین
مساله امامت و مساله ولایت نیست . امامى كه در اینجا ذكر مىشود، یعنى
جانشین پیامبر كه هم متكفل ارشاد و هدایت دینى توست و هم متكفل هدایت و
ارشاد امور زندگى در دنیا; امام یعنى رهبر جامعه . پس اطاعت از امام كه
واجب است، هم در امور دنیوى و هم در امور دینى واجب است .
امام سجاد علیه السلام وقتى مىفرماید: «از امامت از تو مىپرسند» ، یعنى
به تو مىگویند كه آیا امام درستى انتخاب كردى؟ و آن كسى كه بر تو حكومت
مىكند و رهبر جامعه است، آیا به راستى انتخاب كردى؟ آیا خدا به امامتش
راضى است؟
با این روش آرام و موعظهآمیز، مردم را بیدار و حساس مىكند درباره مساله
امامت، در حالى كه بنىامیه اساسا میل نداشت كه بحثى درباره امامت و
حكومتشود .
دو نكته در موعظههاى عمومى امام سجاد علیه السلام باید مورد توجه قرار گیرد:
یك: این بحثها صرف آموزش نیستبلكه بیشتر از آنكه تعلیم باشد، تذكر و
یادآورى است زیرا در آن زمان انحراف و تحریف در اصول دین واقع نشده بود ولى
مردم فراموش كرده بودند . زندگى مادى، توحید و نبوت و معاد را از یادشان
برده بود .
دو: امام سجاد علیه السلام بر مساله امامت تاكید خاص دارد . بر اساس همان
خط مشى كلى و هدف نهایى كه قبلا ذكر شد (تشكیل حكومت اسلامى به روش اهل بیت
علیهم السلام) امام سجاد علیه السلام در موعظههاى عمومى خود نیز مساله
ولایت و امامت و حكومت را یادآورى مىكرد البته به صورتى كه حساسیت دشمن
برانگیخته نشود و در عین حال، مردم متنبه شوند .
«موعظههاى اختصاصى» امام سجاد علیه السلام آن مواعظى است كه خطاب به شیعه
صورت گرفته است و كاملا مشخص است كه مخاطبان، از مخالفان دستگاه حاكم
هستند . این موعظههاى اختصاصى براى كادر سازى است تا در صورت ایجاد حكومت
اسلامى، مسئولیتهاى مهم را برعهده بگیرند .
یك نمونه از این موعظههاى اختصاصى در «تحف العقول» ذكر شده است; این
موعظه چنین آغاز مىشود: كفانا الله و ایاكم كید الظالمین و بغى الحاسدین و
بطش الظالمین ایها المؤمنون . خود این خطاب نشان مىدهد كه امام و
مخاطبان، در این جهتبا هم شریكند كه مورد خطر و تهدید دستگاه حاكم هستند .
«لایفتننكم الطواغیت و اتباعهم من اهل الرغبة فى الدنیا المائلون الیها
المفتونون بها المقبلون علیها ... و ان الامور الواردة علیكم فى كل یوم و
لیلة من مظلمات الفتن و حوادث البدع و سنن الجور و بوائق الزمان و هیبة
السلطان و وسوسة الشیطان لتشبط القلوب عن نیتها ...» (4) طاغوتها و پیروان
دنیاپرست آنها، شما را فریب ندهند . این حوادثى كه در زندگى شب و روز براى
شما - در دوران خفقان و مبارزه - پیش مىآید، دلها را از نیت و جهتى كه
دارند باز مىدارد و از آن انگیزه و نشاط لازم براى مبارزه مىكاهد . «و
تذهبها عن موجودالهدى و معرفة اهل الحق و ایاكم و صحبةالعاصین و
معونةالظالمین» و هدایت موجود را از یاد مىبرد و شناخت اهل حق را به
فراموشى مىسپارد . سپس امام سجاد علیه السلام موعظه مىكند و هشدار مىدهد
كه از همنشینى با گنهكاران بپرهیزید و ظالمان را یارى مكنید . روشن است
كه امام علیه السلام عدهاى از مؤمنین و هواداران را جمع كرده و دارد با
روش موعظه، آنها را دلگرم و امیدوار مىكند و از نزدیك شدن به دستگاه ستمگر
زمان (عبدالملك بن مروان) منع و نهى مىكند و آنها را شاداب و با طراوت و
سرزنده نگه مىدارد براى روزى كه وجودشان بتواند در راه حكومت اسلامى مؤثر
واقع شود .
15 . امام سجاد علیه السلام با یادآورى تجربههاى گذشته پیروان اهل بیت
علیهم السلام (در قیام عاشورا، واقعه حره، شهادت حجربن عدى و رشید حجرى و .
.). مىخواستشیعه را در مبارزه ثابت قدمتر گرداند: «فقد لعمرى استدبرتم
من الامورالماضیة فى الایام الخالیة من الفتن المتراكمة والانهماك فیها ما
تستدلون به على تجنب الغواة و ...» ; به جان خودم قسم! شما از جریانهاى
گذشته در دورانهاى پیشین كه پشتسر گذاشتهاید، از فتنههاى انباشته و
متراكم و غرق شدن در این فتنهها تجربههایى را مىتوانید از آن آزمایشها
استفاده كنید و بر اجتناب از گمراهان و اهل بدعتها و مفسدین در زمین راه
یابید .
امام سجاد علیه السلام در اینجا به صراحت، مساله امامت و ولایت را مطرح مىكند:
«فقدموا امرالله وطاعته و طاعة من اوجب الله طاعته و لا تقدموا الامور
الواردة علیكم من طاعة الطواغیت و فتنة زهرة الدنیا بین یدى امرالله و
طاعته و طاعة اولى الامر منكم» ; فرمان خدا و اطاعت او را مقدم بدارید و
همچنین اطاعت كسى را كه خدا، اطاعت او را واجب كرده است . اطاعت طاغوتها -
عبدالملك بن مروانها - را بر اطاعتخدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولوا
الامر واقعى مقدم نكنید .
امام زین العابدین علیه السلام با این بیان، در حقیقتبراى نظام حكومتى
مورد نظر خود كه حكومت علوى و الهى و اسلامى بود، تبلیغ و فرهنگ سازى
مىكرد .
16 . رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، نامه بسیار مفصلى استبه اندازه یك
كتاب كه به یكى از دوستانشان نوشتهاند و در آن حقوق افراد و اشخاص بر
یكدیگر بیان شده است . در این رساله، علاوه بر حقوق الهى و اعضاء و جوارح و
همسایه و خانواده، حقوق متقابل مردم و حاكم اسلامى نیز بدون ایجاد تنش و
به صورت آرام و بدون ذكر مبارزه براى ایجاد حكومت اسلامى در آینده، بیان
شده است .
در واقع این رساله براى آن تالیف شده است كه اگر در آینده حكومت اسلامى
مورد نظر امام سجاد علیه السلام تشكیل گردید، مناسبات و روابط و حقوق
متقابل مردم و حاكم اسلامى، قبلا در ذهن مسلمانان شكل گرفته و معلوم شده
باشد .
17 . عبدالملك بن مروان آنقدر تلاوت قرآن مىكرد كه یكى از قاریان قرآن
شناخته شده بود اما وقتى به او خبر دادند كه به خلافت و حكومت رسیده، قرآن
را بوسید و كنار گذاشت و گفت: «هذا فراق بینى و بینك» ! یعنى «دیدار به
قیامت!» حقیقت هم همین بود، او دیگر به قرآن مراجعه نمىكرد و البته حفظ
ظاهر را مىكرد و هرگز آشكارا با اندیشههاى اسلامى مخالفت نمىكرد .
عبدالملك بن مروان براى حفظ ظاهر و توجیه ستمگرىها و جنایتهایش نیاز به
عالمان دربارى داشت . یكى از این عالمان دربارى، محمدبن شهاب زهرى است .
محمدبن شهاب زهرى در دستگاه حكومت قرب و منزلتبسیارى داشتبه طورى كه
نوشتهاند یك بار محمدبن شهاب وارد مسجدالحرام شد، هیات حاكمه آنقدر براى
او تشریفات چیده بودند كه عالمان و محدثان حاضر در مسجد همگى دچار شگفتى
شدند . معمر مىگوید: ما خیال مىكردیم كه از زهرى حدیثبسیارى نقل
كردهایم تا اینكه ولید (فرزند عبدالملك بن مروان) كشته شد پس دفترهاى
زیادى را دیدیم كه بر چارپایان حمل و از خزانه ولید خارج مىشد و مىگفتند
كه اینها دانش زهرى است . یعنى زهرى آنقدر كتاب و دفتر بنا به خواسته
دستگاه دولت اموى، از حدیث پركرده كه براى حمل آن نیاز به چارپایان است .
یكى از احادیث مجعول زهرى این است .
«ان الزهرى نسب الى رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم انه قال: لاتشدوا
الرحال الا الى ثلاثة مساجد المسجدالحرام و مسجدالمدینة و المسجدالاقصى و
ان الصخرة التى وضع رسول الله قدمه علیه تقوم مقام الكعبة» (5)
این حدیث مربوط به آن زمانى است كه عبدالله بن زبیر، مسلط بر مكه بود و
هروقت مردم مىخواستند به حجبروند، مجبور بودند در مكه چند روزى بمانند و
این فرصتبسیار خوب براى عبدالله بن زبیر بود كه علیه دشمنانش - از جمله
عبدالملكبن مروان - تبلیغات كند . و چون عبدالملك مىخواست مردم تحت تاثیر
این تبلیغات قرار نگیرند و به مكه نروند، بهترین راه را آن دید كه حدیثى
جعل شود كه براساس آن، شرف و منزلت مسجدالاقصى به اندازه مكه و مدینه
دانسته شود و حتى آن سنگى كه در مسجدالاقصى است، به قدر كعبه شرف داشته
باشد! در حالى كه مىدانیم در فرهنگ اسلامى، هیچ نقطهاى از دنیا به اندازه
«كعبه» شرافت ندارد و هیچ سنگى به منزلت و عظمت «حجرالاسود» نیست .
پس از آنكه محمد بن شهاب زهرى وابسته به دستگاه خلافتشد، حتى برضد امام
سجاد علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام هم حدیث جعل مىكرد . از جمله در
كتاب «اجوبة مسائل جار الله» ، اثر آیت الله سید عبدالحسین شرفالدین، دو
حدیث مجعول از زهرى نقل و نقد شده كه در یكى از آن دو، ادعا شده كه نعوذ
بالله، امیرالمؤمنین على علیه السلام جبرى بود! و در دیگرى حمزه سیدالشهداء
شراب خوار معرفى شده است! روشن است كه زهرى با این احادیث دروغین در صدد
بود خاندان عصمت را تضعیف كرده و مسلمانى معمولى و بلكه پایینتر بشمارد . و
به اصطلاح باید گفت این گونه احادیث مجعول براى ترور شخصیت فكرى، فرهنگى و
معنوى اهلبیت علیهم السلام بود .
امام سجاد علیه السلام نامهاى كوبنده و آتشین دارد كه در «تحف العقول»
ذكر شده و در آن محمدبن شهاب زهرى و بدعت هایش مورد انتقاد شدید قرار گرفته
است .
امام علیه السلام از جمله مىفرماید: «... احببت من حارب الله; كسى را به
دوستى برگزیدى كه محارب با خداست . انك اخذت ما لیس لك ممن اعطاك; چیزهایى
را كه به تو دادند و متعلق به تو نبود، از آنان گرفتى .»
«... اخف ما احتملت ان انست وحشة الظالم و سهلت له طریق الغى بدنوك منه حین
دنوت و اجابتك له حین دعیت ... جعلوك قطبا اداروا بك رحى مظالمهم و جسرا
یعبرون علیه الى بلایاهم و سلما الى ضلالتهم داعیا الى غیهم سالكا سبیلهم
یدخلون بك الشك على العلماء و یقتادون بك قلوب الجهال الیهم ... ; بدان
كمترین چیزى كه برعهده گرفتى این است كه وحشتستمگران را تبدیل به راحتى و
انس كردى و راه گمراهى را براى آنها هموار ساختى ... آیا چنین نبود كه وقتى
آنها ترا به خودشان نزدیك كردند، از تو محور و قطبى به وجود آوردند كه
آسیاى مظلمههاى آنان بر آن قطب مىگردد و پلى را ایجاد كردند كه از روى آن
به سوى كارهاى خلافشان عبور مىكنند . آنها به واسطه تو در علما شك ایجاد
مىكردند و دلهاى جاهلان را به سوى خودشان جذب نمودند .»
سپس امام سجاد علیه السلام مىفرماید: «نزدیكترین وزراى آنها و
نیرومندترین یارانشان به قدرى كه تو «فساد» آنها را در چشم مردم «اصلاحات»
جلوه دادى، نتوانستند به آنها كمك كنند!»