فأما حق سائسك بالسلطان فأن تعلم أنك جعلت لــه فتنة و أنــه مبتلى فيك بـما جعله الله له عليك من السلطان و أن تخلص له فى النصيحة و أن لا تماحكه و قــد بسطت يده عليك فتكون سبب هلاك نفسك و هلاكــه ؛ و تذلل و تلطف لإعطائـه من الرضى ما يكفك عنــك و لا يضر بــدينك و تستعين عليه فى ذلك بـالله ولا تعازّه ولا تعانــده فانك ان فعلت ذلك عققته وعققت نفسك فعرضتها لمكروهه و عرضته للهلكة فيك و كنت خليقا ان تكون معينا له على نفسك و شريكا له فيما أتى اليك و لا قوة الا بالله .


اما حق كسيكه امور سياسي ترا رهبري ميكنـد؛ پس بدان كه تو براي او فتنه و امتحان هستي و او به خاطر سلطهء كه بر تو دارد به اين امتحان مبتلي شده است  او را مخلصانه نصيحت كن و از در معارضه و مخالفت با او وارد مشو ؛ زيرا كه اينكار تو سبب نابودي خودت و او خواهد شد ؛ بذل و بخشش اورا  اگر قبـول آن ضرري بـه دينت وارد نمي كند بلكه ميتواني ازين بخشش استفاده براي امور دينيت نمائي بدون تكبر و با جبين گشاده و تواضع بپزير ؛ و با او در حكومتش معارضه و معانده نــكن زيرا نتيجهء  دشمني تو با او قطع رابطهء دوستي  و ايجاد كينه و عداوت است  وايـن تو هستي كه با معارضه ات او را وادار نموده اي كه به تو ضرر بزند و خودش را  بـه هلاكت و نابودي دچار گرداند در حاليكه تو ياور و معين و شريك او  حساب مي شوي در آنچه كه او نسبت به تو مرتكب شده است و قوتي نيست مگر به قوت خداوند .